درباره ما


باعرض خوشامدبه بازدیدکنندگان ازوبلاگم اگربه شعرعلاقه داریدودوست داریدازنویسندگان وبلاگم باشیدبه من ازطریق نظرات وبلاگ اطلاع دهید ودرضمن اگرباهم یک وبلاگ داشته باشیم بهترمی توانیم درارائه مطالب موفق باشیم. شادباشید

پیوند روزانه

شیمی
ساحل دریا
فریادسکوت
حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


عاشقانه

من دوست دارم دراین وبلاگ طعم دیگرزندگی رابدورازکارورنج به شماکاربران عزیزبچشانم .زندگی باعشق زیباست
چقدرمنو دوست داری؟
موضوع: <-PostCategory->

 این است یک عشق جاودانه...
لحظه ایست عاشقانه...
کلامیست صادقانه...
پرسید چقدر مرا دوست داری ؟
سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...
گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم ...
عاشق یک عشق واقعی .عاشق تو...
عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند...
به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم ...
به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...
به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم دوستت دارم ...
به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو .

در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم.
به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران دوستت دارم ...
به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم ...
به اندازه ی تمام ستاره های آسمان دوستت دارم ...
به عشق دیدنت بی قرارم .

حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم...
به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی دوستت دارم ...
من که عاشق چشم هایت هستم .

عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم...
به عشق آن چشم های زیبایت دوستت دارم ...
لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است...
آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...
به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم ...
من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط تو را می خواهم .

تو تنها آرزویم هستی...
به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی ...
به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی ...
به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم .

ای عشق من ...

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |شنبه 22 بهمن 1390برچسب:,|

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت..
موضوع: <-PostCategory->

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

منبع:سایت بدوچت 

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |شنبه 22 بهمن 1390برچسب:,|

ای وای مادرم
موضوع: <-PostCategory->

 

آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود

 

اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگی ما همه جا وول می خورد

هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر كار خویش بود

بیچاره مادرم

 

هر روز می گذشت از این زیر پله ها

آهسته تا به هم نزند خواب ناز من

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل كوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

كفش چروك خورده و جوراب وصله دار

او فكر بچه هاست

هرجا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن ، همه برف است كوچه ها

 

او از میان كلفت و نوكر ز شهر خویش

آمد به جستجوی من و سرنوشت من

آمد چهار طفل دگر هم بزرگ كرد

آمد كه پیت نفت گرفته به زیر بال

هر شب در آید از در یك خانه فقیر

روشن كند چراغ یكی عشق نیمه جان

 

او را گذشته ای است ، سزاوار احترام :

تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر

در ( باغ بیشه ) خانه مردی است باخدا

هر صحن و هر سراچه یكی دادگستری است

اینجا به داد ناله مظلوم می رسند

اینجا كفیل خرج موكل بود وكیل

مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق

در باز و سفره پهن

بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند

یك زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه

او مادر من است

 

انصاف می دهم كه پدر رادمرد بود

با آنهمه درآمد سرشارش از حلال

روزی كه مرد ، روزی یكسال خود نداشت

اما قطارهای پر از زاد آخرت

وز پی هنوز قافله های دعای خیر

این مادر از چنان پدری یادگار بود

 

تنها نه مادر من و درماندگان خیل

او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود

خاموش شد دریغ

 

نه ، او نمرده ، میشنوم من صدای او

با بچه ها هنوز سر و كله می زند

ناهید ، لال شو

بیژن ، برو كنار

كفگیر بی صدا

دارد برای ناخوش خود آش می پزد

 

او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود

بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :

این حرفها برای تو مادر نمی شود .

 

پس این كه بود ؟

دیشب لحاف رد شده بر روی من كشید

لیوان آب از بغل من كنار زد ،

در نصفه های شب .

یك خواب سهمناك و پریدم به حال تب

نزدیك های صبح

او زیر پای من اینجا نشسته بود

آهسته با خدا ،‌

راز و نیاز داشت

نه ، او نمرده است .

 

نه او نمرده است كه من زنده ام هنوز

او زنده است در غم و شعر و خیال من

میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست

كانون مهر و ماه مگر می شود خموش

آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق

 

او با ترانه های محلی كه می سرود

با قصه های دلكش و زیبا كه یاد داشت

از عهد گاهواره كه بندش كشید و بست

اعصاب من بساز و نوا كوك كرده بود

او شعر و نغمه در دل و جانم بخنده كاشت

وانگه به اشك های خود آن كشته آب داد

لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح

وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز

تا ساختم برای خود از عشق عالمی

 

او پنج سال كرد پرستاری مریض

در اشك و خون نشست و پسر را نجات داد

اما پسر چه كرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ

تنها مریض خانه ، به امید دیگران

یك روز هم خبر : كه بیا او تمام كرد .

 

در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود

پیچید كوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوط كج و كوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یكی نماز

یك اشك هم به سوره یاسین من چكید

مادر به خاك رفت .

 

آنشب پدر به خواب من آمد ، صداش كرد

او هم جواب داد

یك دود هم گرفت به دور چراغ ماه

معلوم شد كه مادره از دست رفتنی است

اما پدر به غرفه باغی نشسته بود

شاید كه جان او به جهان بلند برد

آنجا كه زندگی ،‌ ستم و درد و رنج نیست

این هم پسر ، كه بدرقه اش می كند به گور

یك قطره اشك ، مزد همه زخم های او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر بخواب ، خوش

منزل مباركت .

 

آینده بود و قصه بی مادری من

ناگاه ضجه ای كه بهم زد سكوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاك

خود را به ضعف از پی من باز می كشید

دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه

خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان كوشش و تلاش

چشمان نیمه باز :

از من جدا مشو

 

می آمدیم و كله من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می كنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم

خاموش و خوفناك همه می گریختند

می گشت آسمان كه بكوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهكار من سیاه

وز هر شكاف و رخنه ماشین غریو باد

یك ناله ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید :

تنها شدی پسر .

 

باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه كنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود :

بردی مرا بخاك كردی و آمدی ؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر

می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم

 

 

 

شاعر شهریار

به سایت تبیان برای اطلاعا ت بیش ترسربزنید


نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,|

بادمارباخودخواهدبرد
موضوع: <-PostCategory->

درشب کوچک من ،افسوس

بادبابرگ درختان میعادی دارد

درشب کوچک من دلهره ویرانیست

 

گوش کن

وزش ظلمت رامی شنوی؟

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خودمعتادم

گوش کن

وزش ظلمت رامی شنوی؟

 

درشب اکنون چیزی می گذرد

ماه سرخست ومشوش

وبراین بام که هرلحظه دراوبیم فروریختن است

ابرها،همچون انبوه عزا داران

لحظه ی باریدن راگویی منتظرند

لحظه ای

وپس ازآن، هیچ

پشت این پنجره شب دارد می لرزد

وزمین دارد

بازمی ماندازچرخش

پشت این پنجره یک نامعلوم است

نگران من وتوست

 

 

ای سراپایت سبز

دستهایت راچون خاطره ای سوزان

دردستان عاشق من بگذار

ولبانت راچون حسی گرم ازهستی

به نوازش های لبهای عاشق من بسپار

بادمارباخودخواهدبرد

بادمارباخودخواهدبرد.

شاعر:فروغ فرخزاد

 

 

 

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:,|

زندگی
موضوع: <-PostCategory->

زندگی رادوست دارم

گرچه با غم

گرچه باشادی

دوست دارم ،دوست دارم

نغمه ی شادقناری را

وآوازشوم کلاغ

زندگی بایدکرد

گاه بایک دل تنگ

گاه باخش خش  برگ های خزان

گاه با سبزی زیبای بهار

گاه با سفیدی برف زمستان

گاه باسختی

گاه باراحتی

زندگی رادوست دارم

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:,|

پشت دریا
موضوع: <-PostCategory->

قایقی خواهم ساخت،

خواهم انداخت به آب.

دور خواهم شد از این خاك غریب

كه در آن هیچ‌كسی نیست كه در بیشه عشق

قهرمانان را بیدار كند.

قایق از تور تهی

و دل از آرزوی مروارید،

هم‌چنان خواهم راند.

نه به آبی‌ها دل خواهم بست

نه به دریا-پریانی كه سر از خاك به در می‌آرند

و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران

می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان.

هم‌چنان خواهم راند.

هم‌چنان خواهم خواند:

"دور باید شد، دور."

مرد آن شهر اساطیر نداشت.

زن آن شهر به سرشاری یك خوشه انگور نبود.

هیچ آیینه تالاری، سرخوشی‌ها را تكرار نكرد.

چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.

دور باید شد، دور.

شب سرودش را خواند،

نوبت پنجره‌هاست."

هم‌چنان خواهم خواند.

هم‌چنان خواهم راند.

پشت دریاها شهری است

كه در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.

بام‌ها جای كبوترهایی است كه به فواره هوش بشری می‌نگرند.

دست هر كودك ده ساله شهر، خانه معرفتی است.

مردم شهر به یك چینه چنان می‌نگرند

كه به یك شعله، به یك خواب لطیف.

خاك، موسیقی احساس تو را می‌شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

پشت دریاها شهری است

كه در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.

شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.

پشت دریاها شهری است

قایقی باید ساخت.

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:,|

مقدمه ای برای رفتن
موضوع: <-PostCategory->

بهارکه پرستوهامی آیندمن کوچ میکنم.
مقصدمن شهرآرزوهای آبی ست.
بهارکه بیایدشکوفه هاناخواسته میشکفند
ومن باچمدانی پرازبرف به سوی خورشیدمیروم.
لحظه ی ناب دل کندن ازنداشته هایم
وخداحافظ ای داشته های من:
شالیزار
جنگل
دریا
ونیلوفر.
توراهم میبرم نیلوفر
اماآنجامرداب نیست.
آنجاآسمان هم دریایی ست.
بهارکه بیایدمن میروم ونارنجهابهاری میشوند.
میروم به جایی که هرقطره ی باران دریچه ای به دریاست.
آنجاهواآبی ست
خداآبی ست
وچشمهای من انعکاس دنیایی لبریزازآبی ست.

امین آزاد

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:,|

خانه ام آتش گرفتست
موضوع: <-PostCategory->

خانه ام آتش گرفتست
آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرش ها را
تارشان با پود
من به هرسو میدوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وزمیان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از درون خسته و سوزان
میكنم فریاد ، ای فریاد
خانه ام آتش گرفتست
آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقش هایی را كه من
بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من ، وای بر من
سوزد و سوزد غنچه هایی را
كه پروردم
به دشواری در دهان گود
گلدان ها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان شاد
دشمنانم موزیانه خنده های
فتحشان بر لب
بر من آتش بجان ناظر
در پناه این مشبك شب
من بهر سو می دوم گریان
از این بیداد می كنم فریاد
ای فریاد
خفته اند این مهربانان
همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا
مشت خاكستر
وای آیا هیچ سر بر می كنند
از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می كنم فریاد ، ای فریاد

اخوان

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:,|

صدا
موضوع: <-PostCategory->

 

در آنجا ، بر فراز قلهء کوه

دو پایم خسته از رنج دویدن

به خود گفتم که در این اوج دیگر

صدایم را خدا خواهد شنیدن

 

بسوی ابرهای تیره پرزد

نگاه روشن امیدوارم

ز دل فریاد کردم کای خداوند

من او را دوست دارم ، دوست دارم

 

صدایم رفت تا اعماق ظلمت

بهم زد خواب شوم اختران را

غبارآلوده و بیتاب کوبید

در زرین قصر آسمان را

 

ملائک با هزاران دست کوچک

کلون سخت سنگین را کشیدند

زطوفان صدای بی شکیبم

بخود لرزیده، در ابری خزیدند

 

ستونها همچو ماران پیچ در پیچ

درختان در مه سبزی شناور

صدایم پیکرش را شستشو داد

ز خاک ره،درون حوض کوثر

 

خدا در خواب رؤیا بار خود بود

بزیر پلکها پنهان نگاهش

صدایم رفت و با اندوه نالید

میان پرده های خوابگاهش

 

ولی آن پلکهای نقره آلود

دریغا،تا سحر گه بسته بودند

سبک چون گوش ماهی های ساحل

به روی دیده اش بنشسته بودند

 

صدا صد بار نومیدانه برخاست

که عاصی گردد و بر وی بتازد

صدا میخواست تا با پنجه خشم

حریر خواب او را پاره سازد

 

 

صدا فریاد میزد از سر درد

بهم کی ریزد این خواب طلائی ؟

من اینجا تشنهء یک جرعه مهر

تو آنجا خفته بر تخت خدائی

 

مگر چندان تواند اوج گیرد

صدائی دردمند و محنت آلود؟

چو صبح تازه از ره باز آمد

صدایم از "صدا" دیگر تهی بود

 

ولی اینجا بسوی آسمانهاست

هنوز این دیده امیدوارم

خدایا این صدا را می شناسی؟

من او را دوست دارم ، دوست دارم

فروغ فرخزاد

 

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:,|

در این بن بست...
موضوع: <-PostCategory->

دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.

شاملو

برای اشعاربیش تر به وبلاگ عاشقانه،شعرعاشقانه،وبلاگ عاشقانه،

سایت عاشقانه ،که لینک کرده ام مراجعه شود.

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:,|

همیشه باتو
موضوع: <-PostCategory->

باتوبوده ام،

    همیشه ودرهمه جا

 باتونفس کشیده ام،باچشمانت دیده ام

       مراازتوگریزی نیست

                        چنان که جسم راازروح

                          و زمین راازآسمان

                          و درخت راازآفتاب.

              تودلیل حیات من بوده ای وهستی

          وچنان بااین دلیل زیسته ام که باورکرده ام  ،

      علت بودن من تویی.

پاسخ من به آغازوپایان زندگی این است:

           همیشه باتو

 

فهیمه رحیمی

نوشته شده توسط :محمد | لينک ثابت |سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:,|



موضوعات

لینک دوستان

http://www.ysc.ac.ir/
$راه های کسب درامد از اینترنت$
یادداشت های هاور
ترانه های اسحاق(گروه شاعران و ترانه سرایان )
ساراشعر
رازهای کامیابی
پسرتنها
دلتنگ ترین شیدا
چت فارسی
بدوچت
وصال خدا
جامعه مجازی ایرانیان-دوستیابی
عنوان لینک
ادبستان گلشن
ܓܨღ سمــــ♥ــانــ ــ♥ــــه ღܓܨ
دخترتنها
گل نرگس
...
love story
رازهای کامیابی
عطریاس...
قنوس چت
دنیای خنده
خودمونی
بوسه عشق
مقالات
امروزتکنولوژی فردا
دوستان
بیابخندیم
عاشق باش
سکوت شب
عاشقانه،شعرعاشقانه،وبلاگ عاشقانه، سایت عاشقانه
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس ashghaneh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

خرداد 1401
تير 1398
ارديبهشت 1397
بهمن 1396
آذر 1396
آبان 1396
شهريور 1395
مرداد 1395
تير 1395
فروردين 1395
آذر 1394
آبان 1394
مهر 1394
مرداد 1394
خرداد 1394
فروردين 1393
تير 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390


نویسنده وبلاگ :

محمد

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 150
بازدید کل : 19948
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com